English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
It's good to see you again. U خیلی خوشحالم از اینکه شما را دوباره میبینم.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To see her [The sight of her] gives me a pang in my heart. U وقتی که او [زن] را میبینم مانند اینکه نیش به قلبم می زنند.
I am glad to see you up and about. خوشحالم از اینکه شما را سر پا وسر حال می بینم
I appreciate your concern, but I'm fine. U خیلی سپاسگذارم از اینکه دلواپس هستی اما من حالم خوب است.
i f.happy U خوشحالم
I am pleased to see you. U از دیدنت خوشحالم.
I am pleased to see you. U خوشحالم که می بینمت.
I'm glad he's gone. U خوشحالم که او رفته.
I look forward to seeing you. U خوشحالم میشم که ببینمت.
I'm happy to hear that. U خوشحالم که اینو می شنوم.
I'm glad I could help. U خوشحالم که تونستم کمکی بکنم.
theory of epigensis U فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
revives U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revived U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
revive U دوباره دایر شدن دوباره رواج پیدا کردن نیروی تازه دادن
reeducate U دوباره تربیت و هدایت کردن دوباره اموزش دادن
she has a well poised head U وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
i am very keen on going there U من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
go great guns <idiom> U موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
paint oneself into a corner <idiom> U گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
unregenerated U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
unregenerate U دوباره بنانشده دوباره تولید نشده گناهکار
reship U دوباره در کشتی گذاشتن دوباره حمل کردن
microfilmed U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm U فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce U صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
regained U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regain U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regaining U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
regains U دوباره پیدا کردن دوباره رسیدن به
very low frequency U فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
provided he goes at once U بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
rattling U خیلی تند خیلی خوب
ponderous U خیلی سنگین خیلی کودن
looped U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loop U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops U تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
reopens U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen U دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
emergency U خیلی خیلی فوری
emergencies U خیلی خیلی فوری
redintegrate U دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
jim dandy U ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
so as to U تا [اینکه ]
in spite of the face that U اینکه
unless U جز اینکه
save that U جز اینکه
howbeit U با اینکه
up to/till/until <idiom> U تا اینکه
in order to ... U تا [اینکه ]
the fact that U اینکه
or U یا اینکه
in order that U تا اینکه
whilst U ضمن اینکه
wherein U دراثنای اینکه
because U برای اینکه
providing U مشروط بر اینکه
on the supposition that U بخیال اینکه
whereas U نظر به اینکه
on the supposition that U بتصور اینکه
owing to the fact that U نظر به اینکه
owing to the fact that U به واسطه اینکه
Despite the fact that… U با وجود اینکه
instantly U به محض اینکه
save that U الا اینکه
to sum up U خلاصه اینکه
to the end that U برای اینکه
pray consider my case U تمنی اینکه
in view of <idiom> U به خاطر اینکه
instead U بجای اینکه
that's that U اینکه از این
the reason why U علت اینکه
ere U قبل از اینکه
notwithstanding U باوجود اینکه
for U برای اینکه
the reason why U دلیل اینکه
In view of the fact that … whereas … U نظر به اینکه
whenas U بعلت اینکه
so that U برای اینکه
than U تا اینکه بجز
insomuch U نظر به اینکه
in view of the fact that U نظر به اینکه
as thought U مثل اینکه
as soon as U بمحض اینکه
as though U مثل اینکه
as if U مثل اینکه
to the end that U تا اینکه بقصداینکه
forasmuch as U نظر به اینکه
in order to ... U برای [اینکه]
in order that U برای اینکه
even though U ولو اینکه
so as to U برای [اینکه]
hent U ربودن تا اینکه
inorder to U برای اینکه
in one word U خلاصه اینکه مختصرا
i maintain U قائل هستم به اینکه ...
as respects ... U درباره ... [با توجه به اینکه... ]
in order that he may go U برای اینکه برود
there is nothing for it but to U چارهای ندارد جز اینکه
in a word U خلاصه اینکه مختصرا
as respects U با توجه به اینکه اما
in order that i may go U برای اینکه بروم
what with <idiom> U برای اینکه ،درنتیجه
Not to mention the fact that … U حالا بگذریم از اینکه...
not to say ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
not to mention ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
though U گرچه هرچند با اینکه
as regards U با توجه به اینکه اما
inorder to U به خاطر اینکه برای
in one world U خلاصه اینکه مختصرا
the instant i saw him U بمحض اینکه اورا دیدم
instead of doing U بجای اینکه انجام بدهند
that is no new U اینکه خبر تازهای نبود
iimmediately he saw me U بمحض اینکه مرا دید
You are asking for it. You are sticking your neck out. U مثل اینکه تنت می خارد
Supposing that is the case . U بفرض اینکه اینطور باشد
much as I'd like to <idiom> U با اینکه اینقدر دوست دارم
inadvisably U بدون اینکه صلاح باشد
adside from U صرفنظر از اینکه گذشته از این
whereas U بادر نظر گرفتن اینکه
to be on the safe side U برای اینکه احتمال اشتباه
in orders that it may beeasier U برای اینکه اسان تر شود
instead of working U بجای اینکه او کار بکند
Unless the contray is proved . U مگر اینکه خلافش ثابت شود
He is very primitive and uncuth . U مثل اینکه از پشت کوه آمده
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
benifit of elergy U امتیازروحانیون برای اینکه شرعامحاکمه شوند
You seem to expect something for good measure ! U مثل اینکه حالاناز شست هم می خواهی !
authentication U اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
we eat that we may live U میخوریم برای اینکه زنده باشیم
euphonically U برای اینکه بگوش خوش ایندباشد
combatable U قابل اینکه باان نبردیاضدیت کنند
incomparably U بدون اینکه نظر داشته باشد
irrelevantly U بدون اینکه وابستگی داشته باشد
off the point U بدون اینکه وابستگی داشته باشد
it is not true that he is dead U اینکه میگویند مرده است حق ندارد
Depending on how late we arrive ... U بستگی به اینکه ساعت چند ما می رسیم ...
approving U تصور اینکه چیزی خوب است
approves U تصور اینکه چیزی خوب است
approve U تصور اینکه چیزی خوب است
anew U دوباره
on more U دوباره
again U دوباره
bis U دوباره
afresh U دوباره
revet U دوباره
de novo U دوباره
continually U دوباره و دوباره
forbids U بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
There is still time before I go. U هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
forbid U بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
it was beneath my notice U شایسته اینکه اعتنایی بان کنم نبود
i sort of feel sick U مثل اینکه حالم دارد بهم میخورد
at the owner's risk U با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
unless otherwise prescibed [by the doctor] U مگر اینکه [پزشک] نسخه دیگری نوشته
take a stand on something <idiom> U فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
quality U بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
our offer to render a service U حاضر شدن ما برای اینکه خدمتی بکنیم
hylotheism U اعتقاد به اینکه خدا و ماده یکی هستند
Unless otherwise stated . U مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
qualities U بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
After his discharge from the army, he came to Tehran . پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
dut of court U ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
far and away U خیلی
very little U خیلی کم
to a large extent U خیلی
in large quantities U خیلی خیلی
dumpiness U خیلی
for long U خیلی
not a few U خیلی ها
ten U خیلی
dammit U خیلی
damn U خیلی
abysmal <adj.> U خیلی بد
routh U خیلی
highly U خیلی
villainous U خیلی بد
many U خیلی
copious U خیلی
very U خیلی
refilling U دوباره پر کردن
re establishment U دوباره برقرارسازی
refilling U دوباره پرکردن
once more U دوباره باردیگر
reproductions U تولید دوباره
re-run U دوباره دویدن
refills U دوباره پرکردن
plerosis U دوباره پرشدن
re echo U دوباره برگرداندن
recapture U دوباره تسخیرکردن
recaptured U دوباره تسخیرکردن
recaptures U دوباره تسخیرکردن
recapturing U دوباره تسخیرکردن
re construction U دوباره سازی
to come again U دوباره امدن
reedify U دوباره ساختن
re edify U دوباره ساختن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com